دلم پردرد و یک دنیا غزل در سینه طوفانی
شبی مانندِ یلدا بی پدر از بس که طولانی
تبِ بانویِ مصری از غمِ معشوقِ کنعانی
مرا چندین برابر زد نه دارویی نه درمانی
میانِ کوچه ها گشتم نشستم تا تورا بینم
درآوردم پدر از صبر ، از صبرم چه میدانی
به اشک آنقدر لرزیدم که از بی تابیم آخر
خدا یک بار ِ دیگر آیه نازل کرد پنهانی
مهیا کن بساطی تا بگردم دورِ تو تا صبح
که بی توخانه زندان وخودت هم خوب میدانی
دلم میخواست با من تا قیامت هم نفس باشی
نباشی! مصلحت باشد مرا یک خوابِ طولانی
سیده نصیره سجادی
این شعر زمانیکه سروده شد بدون اینکه خودم نقدش کنم در جمع به نقد گذاشته شد به حدی بد بود که همه از نقد کردن امتناع کردن.البته کمی هم
,شعر ,باعث ,نقد ,هم , تا ,شد که ,ناراحتیم شد ,که چرا ,چرا وچرا ,وچرا هیچ
درباره این سایت