میانِ حلقه یِ عشقِ تو چون یاقوت میمانم
در این اقلیم چون افسانه تاروت میمانم
برایت از بلندی قصه هایِ ناب میچینم
تو شاعرمیشوی اماخودم مبهوت میمانم
تمامِ دلخوشیهایم به پایت هدیه می ریزم
خودم درشاخه ای ازداستان فرتوت میمانم
تو را آرام خواهم کرد اما مهربانِ من
خودم در کشفِ اسراری که نامربوط میمانم
تو با من میشوی مقبولِ خود اما
خودم درآخرین ترسِ خودم مشروط میمانم
تو را در بیکران ِ چشمهایم قاب میگیرم
خودم در ناگهانِ اشک ها مسکوت میمانم
نفسهایی که میماند به تو تقدیم خواهم کرد
خودم در گوشه ای از خلوتِ تابوت میمانم
سیده نصیره سجادی
,میمانمتو ,تو ,خواهم ,ای ,بیکران ِ ,میمانمتو را , چشمهایم ,بیکران ِ چشمهایم ,در بیکران ِ , قاب
درباره این سایت