سخت است
بعداز هزار علتِ معلوم
در ردّ ِ روزنه ای
از ترس
خاموش میشوم
در یک نگاره یِ نامحرم
از چشم های بسته یِ قانون
یکباره محرمانه فراموش میشوم
در عصر زندگیم
خورشید پشتِ خرمنی از ابر خوابیده
انگار آسمان بهم خورده
انگار زمین خوابِ بدی دیده
دیگر پرنده لانه نمیسازد
پروانه نمیرقصد
دوست نمیخواند
ای قرنِ رفته در آغوشِ بادها
فریاد کن!
ای مشت گره خورده در گلو
ای کهنه دردِ نهفته در یادها
فریاد کن!
من در عجیب ترین حالتِ بیداری
در اوجِ خوابِ یک شب آلوده
در جستجوی پاسخ این شرمم
من در کدام نقطه یِ آغوشت
بیهوش بوده ام
نه!
غیر ممکن است
شاید هنوز من نبوده ام
امّ م م م ا چرا؟!
آهسته شب به سرم میزند تورا
سیده نصیره سجادی
,یِ ,م ,بوده ,میشومدر ,کدام , ,در کدام ,م م ,من در ,کدام نقطه
درباره این سایت